تحقيقي درباره الغيب و الشهادة در قرآن كريم

پدیدآورسیدرضا نیازمند

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 1742 بازدید
تحقيقي درباره الغيب و الشهادة در قرآن كريم

دكتر سيّد رضا نيازمند

قسمت اول اين مقاله در شماره‌ي 35 بيّنات شامل چهار فصل: يافته‌هاي تحقيق؛ غيب چيست؟؛ زبان گفتار در امور غيب؛ جهان غيب و جهان آشكار به چاپ رسيد و اينك قسمت دوّم آن تقديم خوانندگان گرامي مي‌گردد.

آخرت و‌غيب

آخرت يكي از مهّم‌ترين مطالب غيبي است. «آخرت» يك نوع باور است كه مسلمان بايد آن‌را قبول داشته باشد. «آخرت» بعد از توحيد و نبوت مهّم‌ترين باور يك مسلمان است. اگر يك مسلمان تمام شرايع دين خود را قبول داشته باشد و به آن عمل كند ولي «آخرت» را قبول نداشته باشد نمي‌تواند خود را مسلمان بداند.
آخرت ‌ـ به‌دليل اهميتي كه دارد ـ در اين گفتار به چند قسمت تقسيم شده است:‌
اول:‌مرگ، راه بين دنياي مشهود و آخرت (غيب)
دوم: آخر زمان، كه دنياي مشهود به پايان خود مي‌رسد.
سوم: ‌قيامت، كه مردگان از قبرها بيرون مي‌آيند.
چهارم:‌روز داوري، كه به حساب نيك و بد آدميان رسيدگي مي‌شود.
پنجم:‌بهشت و جهنم، يا پاداش نيكوكاران و سزاي ستمكاران.
تمام اين وقايع در دنياي غيب خواهد بود و ما در اين‌جا به ترتيب درباره‌ي آن‌ها بحث خواهيم كرد. تصويري كه قرآن مجيد از آخرت مي‌دهد ارتباط با جهان غيب دارد. قرآن مي‌گويد دنياي مشهود ما ‌‌يعني زمين و زمان و آسمان و هرچه در آن هست از نبات و جماد و حيوان در يك روز خلق شده و يك روز هم به‌پايان عمر خود مي‌رسند. آدم و همسرش حوا (اولين زوج انساني) هم روزي در جهان غيب خلق شده‌اند و در بهشت «در دنياي غيب» زندگي مي‌كرده‌اند. ولي چون از فرمان خداوند تمرّد كردند خداوند آن‌ها را از بهشت بيرون كرد و به زمين در جهان آشكار فرو فرستاد.
قبلاً ياد‌آور شديم كه قوانين جهان مشهود با قوانين دنياي غيب متفاوت و حتّي متناقض است. در جهان غيب زمان و مكان وجود ندارد. هرچه در جهان غيب است مشمول مرور زمان نيست‌ همان‌طور كه آن‌چه در جهان غيب است محدوديت مكاني هم ندارد.‌ انسان هم تا در بهشت يعني در جهان غيب بود محدود به زمان و مكان نبود ولي از زماني‌كه از بهشت اخراج و به جهان مشهود فرو فرستاده شد مشمول حد زمان شد. از آن هنگام آدم و حوّا و نسل‌هاي بعد از آنان مشمول محدوديت عمر شدند. يك روز به‌دنيا مي‌آيند، مدتي زندگي مي‌كنند و روزي مي‌ميرند و باز به‌دنياي غيب برمي‌گردند.
انسان (و تمام موجودات و مخلوقات) پس از مرگ به عالم غيب و نزد خداوند ـ‌‌داناي «الغيب والشّهادة»‌‌ـ برده مي‌شوند. چنان‌كه قرآن مي‌فرمايد: وستردّون الي عالم الغيب والشّهادة (توبه، 9/105) و شما را به نزد داناي نهان و آشكار خواهند برد.

اول:‌مرگ

مرگ، ديوار بين دنياي مشهود و دنياي غيب است. قرآن در سوره‌ي حجر مي‌گويد كه مرگ به‌دست خداوند است، آن‌چنان‌كه «خلق» هم به‌دست خداوند است: وانّا لنحن نحيي ونميت (حجر، 15/23) هر آينه ما هستيم كه زنده مي‌كنيم و مي‌ميرانيم.
و در سوره‌ي سجده مي‌گويد:‌فرشته‌ي مرگ انسان را مي‌ميراند و آن‌كه مي‌ميرد به‌سوي پروردگار برمي‌گردد: قل يتوفاكم ملك الموت الّذي وكّل بكم ثمّ الي ربّكم ترجعون (سجده، 32/11).
مراجعت آدم بعد از مرگ به‌سوي خداوند در آيات بسياري تكرار شده، مانند:‌هو يحيي ويميت واليه ترجعون (يونس، 10/56) اوست كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند و همه به سوي او باز مي‌گرديد. در اين آيه منظور رجعت به جهان غيب است.
و بالاخره مرگ همه‌ي آدميان را ـ كه از مرگ مي‌گريزند ـ در بر‌خواهد گرفت وهمه‌را از دنياي مشهود، به‌سوي خداوند در دنياي غيب ‌خواهد برد:قل انّ الموت الّذي تفرّون منه فانّه ملاقيكم. ثم تردّون الي عالم الغيب والشهادة (جمعه، 62/8) بگو‌آن مرگي كه از آن مي‌گريزيد، شما را در خواهد يافت. و شما را نزد آن داناي نهان و آشكارا برمي‌گردانند.
سپس به رسول اكرم در سوره‌ي انبيا مي‌فرمايد:وما جعلنا لبشر من قبلك الخلد أفائن متّ فهم الخالدون. كلّ نفس ذائقة الموت …(انبياء، 21/34 ـ 35) ما پيش از تو هيچ بشري را جاويدان نساخته‌ايم چسان اگر تو بميري آن‌ها جاويدان بمانند؟. همه كس مرگ را مي‌چشد.
يكي از باورهاي مهّمي كه هم در پيشرفت اوليه‌ي اسلام نقش بزرگي داشته و هم در زندگي روزمره‌ي مسلمانان از زمان رسول اكرم تاكنون موجب فداكاري‌هاي مالي و جاني مسلمانان شده اين است كه خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد كه زمان مرگ انسان قبلاً تعيين شده، مرگ كسي نه از زمان تعيين شده جلوتر واقع خواهد شد و نه تأخير خواهد افتاد.
اين امر موجب شده كه مسلمانان در جنگ‌ها از مرگ نترسند چه آن‌كه اگر مرگشان نرسيده باشد كشته نخواهند شد و اگر مرگشان رسيده باشد‌ در خانه‌ي امن خود و در رختخواب خود و در سلامت كامل هم كه باشند در زمان تعيين شده از قبل خواهند مرد. قرآن مي‌گويد:
ولن يؤخّر اللّه نفسا اذا جآء أجلها (منافقون، 63/11) خدا مرگ او را به تأخير نمي‌افكند چون كسي اجلش فرا رسد.
قبل از رسول اكرم‌(ص) اعراب مرگ را در دست خداوند نمي‌دانستند بلكه مي‌گفتند:‌و ما يهلكنا الاّ الدَّهر.(جاثيه، 45/24) يعني ما را زمانه و دهر يا به‌عبارت امروزي «طبيعت» مي‌ميراند. در جواب خداوند در آيه‌ي بعدي به رسول اكرم مي‌فرمايد كه بگو:‌خداوند شما را زنده مي‌كند (جان‌مي‌دهد) و بعد مي‌ميراند و بعد در روز قيامت شما را جمع مي‌كند ‌ در اين شكي نيست:
قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم ثمّ يجمعكم الي يوم القيامة لا ريب فيه (جاثيه/26)
مرگ تنها براي آدميان مقرر نشده بلكه براي تمام موجودات عالم مقرر شده حتّي براي زمين و آسمان‌ها چنان‌كه مي‌فرمايد: ما خلقنا السّماوات والأرض و ما بينهما الاّ بالحقّ و أجلٍ مسمّي (احقاف، 46/3) ما آسمان‌ها زمين و آن‌چه در ميان آن‌هاست نيافريده‌ايم جز به حق و براي مدّتي معلوم.
علامه‌ي طباطبايي مي‌فرمايد:
كه مراد از اجل مسمّي نقطه‌ي انتهاي وجود هر چيزي است. و مراد از آن نقطه در آيه‌ي شريفه، اجل مسمي براي مجموعه‌ي عالم است و آن روز قيامت است. كه در آن روز آسمان‌ها مانند طومار درهم پيچيده گشته و زمين به زميني ديگر مبدّل مي‌شود و خلايق براي واحد قهّار ظهور مي‌كنند….
سپس مي‌فرمايد:
معناي آيه اين است: ماعالم مشهود را با همه‌ي اجزاي‌‌آن‌‌ـ چه آسماني و چه زميني‌ـ نيافريديم مگر به حق. يعني داراي غايت و هدفي ثابث ‌ و نيز داراي اجلي معيّن است كه وجودش از آن تجاوز نمي‌كند. و چون داراي اجلي معيّن است قهرا در هنگام فرا رسيدن آن اجل فاني مي‌شود و همين فاني شدنش هم هدف و غايتي ثابت دارد. پس بعد از اين عالم عالمي ديگر است كه آن عبارت است از عالم بقا و معاد موعود.1
خداوند در سوره‌ي منافقون توصيه مي‌فرمايد كه پيش از اين‌كه مرگتان فرا برسد از آن‌چه به‌شما روزي داده‌ايم انفاق كنيد: و‌أنفقوا ممّا رزقناكم من قبل أن يأتي أحدكم الموت (منافقون/10)
قرآن مجيد در سوره‌ي مؤمنون ‌ حالتي را كه اموات در قبر مي‌مانند تا روز قيامت برسد و مبعوث شوند «برزخ» ناميده است: ومن ورآئهم برزخ الي يومٍ يبعثون (مؤمنون، 23/100) و پشت سرشان تا روز قيامت مانعي است (به‌نام برزخ) كه بازگشت (به زندگي دنيا) نتوانند كرد.
قرآن مي‌گويد كه روز قيامت (كه روز رستاخيز مردگان است) از شمامي پرسند كه چند وقت در زير خاك آرميده بوديد؟ شما مي‌پنداريد كه اندكي از زمان در خاك بوده‌ايد. در صورتي‌كه از هنگام به‌خاك سپردن مرده تا روز قيامت مثلا چندين ميليارد سال است. در سوره‌ي اسري مي‌فرمايد: يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده و‌تظنّون إن لبثتم إلاّ قليلاً (اسراء، 17/52) روزي كه شما را فرا مي‌خوانند و شما ستايش كنان پاسخ مي‌دهيد و گمان مي‌كنيد كه اندكي آرميده‌ايد. و در سوره‌ي روم مي‌فرمايد: و يوم تقوم السّاعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة (روم،30/55) روزي كه قيامت برپا شود مجرمان سوگند خورند كه جز ساعتي نيارميده‌اند.

دوم:‌آخر زمان

در آخر زمان (چون عمر دنياي الشهاده يا آشكار به‌پايان رسيده) تمام قوانين دنياي آشكار به‌هم ريخته مي‌شود. آسمان‌هاو كهكشان‌ها، كره زمين، ماه و خورشيد و آن‌چه در دنياي آشكار هست و تا آن موقع طبق قوانين و قدر مقدر شده برايشان كار مي‌كردند ديگر نمي‌توانند به كار خود ادامه دهند. بي‌نظمي كه مي‌توان آن را كابوس يا هيولاي روز ابد ناميد ظاهر مي‌گردد و بالاخره دنياي آشكار پايان مي‌يابد و هرچه در آن هست از بين مي‌رود و به دنياي غيب وارد مي‌شود.
يكي از زيباترين صحنه‌هايي كه قرآن مجيد درباره‌ي آخرالزمان به تصوير كشيده وضع جهان مشهود در آخر الزمان (ياكابوس و هيولاي روز ابدchaos ) است.‌2
قرآن مجيد در سوره‌ي فصّلت هنگام شرح شروع خلق جهان مشهود فرموده:‌آسمان دودي بود كه به‌فرمان خداوند آسمان و زمين شد:
ثم استوي الي السّماء وهي دخان فقال لها وللأرض ائتيا طوعا أو كرها (فصّلت، 41/11) سپس (خداوند) به آسمان پرداخت و آن دودي بود. فرمان داد كه آسمان وزمين شود ـ با شوق يا جبر ـ فرمانش را پذيرفتند و آسمان و زمين شد.
در سوره‌ي دخان مي‌گويد در آخر زمان هم كه عمر جهان مشهود به پايان مي‌رسد (همانند شروع خلق جهان مشهود) ابتدا آسمان شبيه دودي خواهد شد:
فارتقب يوم تأتي السّماء بدخانٍ مبينٍ. يغشي النّاس هذا عذاب اليم (دخان، 44/10ـ 11) چشم انتظار روزي باش كه آسمان به آشكارا دود بياورد. و آن دود همه‌ي مردم را فرا گيرد و اين عذابي است درد‌آور.
سپس در آيات مختلف وقايع آخر زمان را چنين شرح مي‌دهد:
اذا زلزلت الأرض زلزالها. و أخرجت الأرض أثقالها (زلزال، 99/1ـ2)
آن‌گاه زمين به لرزه درمي‌آيد ‌ به سخت‌ترين لرزه‌ها و بارهاي سنگين خود را بيرون مي‌ريزند.
اذا السّماء انفطرت. و اذا الكواكب انتثرت. و اذا البحار فجّرت. (انفطار،82/1ـ 3)
آن‌گاه آسمان بشكافد و ستارگان كنده شوند و درياها به‌هم بپيوندند.
اذا الشّمس كوّرت. و اذا النّجوم انكدرت. و اذا الجبال سيّرت (تكوير،81/1ـ3)
سپس خورشيد بي فروغ شود و ستارگان فرو ريزند و كوه‌ها از جاي خود روان شوند.
و خسف القمر. و جمع الشّمس و القمر (قيامت، 75/8 ـ‌9)
و ماه تيره شود و خورشيد و ماه به‌هم بپيوندند.
آخرين مرحله‌ي پايان جهان مشهود جفت شدن نفوس است:‌ و اذا النّفوس زوّجت (تكوير/7) يعني نفوس هم كه همه زوج خلق شده اند: و من كل شيء خلقنا زوجين (ذرايات،51/49) به‌هم مي‌پيوندند و مانند روز نخست يكي مي‌شوند و در حقيقت از جهان آشكار زايل مي‌شوند.3
علامه‌ي طباطبايي مي‌فرمايد:
پس از اين‌كه خداي تعالي نشأي قيامت و جزا را به‌وسيله‌ي مقدمات آن (يعني فرا رسيدن آخر زمان) تعريف مي‌كند و خاطر نشان مي‌سازد كه نشاني آن برچيده شدن بساط دنيا و خراب شدن بنيان زمين آن و متلاشي شدن كوه‌هاي آن و پاره پاره شدن آسمان‌آن‌‌ و محو و بي‌نور شدن ستارگان آن و غير اين‌ها در حقيقت از قبيل تحديد حدود يك نشأة به سقوط نظام حاكم بر نشأه‌اي ديگر است.4

سوم:‌قيامت

قرآن مي‌گويد كه مردگان تا «آخر زمان» در خاك مي‌مانند ‌ـ آن‌گاه همه زنده مي‌شوند‌‌ـ اين زنده شدن يا برانگيخته شدن را قرآن مجيد قيامت (يا بعث) ناميده است چنان‌كه در سوره‌ي روم مي‌فرمايد:‌
لقد لبثتم في كتاب اللّه الي يوم البعث (روم،30/56)
شما بر وفق كتاب خدا در گور آرميده‌ايد تا روز قيامت
در سوره‌ي مجادله مي‌گويد كه:‌يوم يبعثهم اللّه جميعا (مجادله،58/18) يعني روز قيامت همه مردگان با هم زنده مي‌شوند.
در سوره‌ي يس مي‌گويد كه اين برخاستن از قبرها با دميدن يك شيپور انجام مي‌گيرد:
و نفخ في الصّور فاذا هم من الأجداث الي ربّهم ينسلون (يس، 36/51)
و درصور دميده شود و آنان از قبرها بيرون آيند و شتابان به سوي پروردگارشان روند.
علامه‌ي طباطبايي مي‌گويد: «حقيقت معاد عبارت است از ظهور حقيقت موجودات بعد از خفا»5. نظر علامه اين است كه «از ديد حقيقت» جهان آشكار در خفا قرار دارد و اين جهان غيب است كه در حقيقت «آشكار» است.
مشكل‌ترين مأموريت رسول اكرم در دوران رسالتش «ايجاد باور به وجود دنياي آخرت» در بين اعراب جاهليت بوده است. دربين مطالب «آخرت» باور به اين‌كه مرده‌ي پوسيده باز به‌همان وضع اوّل‌‌ـ با بدن جسماني‌‌ـ ‌زنده مي‌شود چون موضوعي است دور از عقل آدمي، باور آن‌هم مشكل‌تر مي‌شود. باور به موضوع «الغيب» اين مشكل را تاحدّي آسان مي‌كند. چه آن‌كه قيامت از موضوعات غيبي است و آيات مربوط به آن از آيات متشابهات است و تأويل آن‌را جز خداوند نداند:
قال من يحيي العظام و هي رميم (يس/78)
گفت:‌چه كسي اين استخوان‌ها كه پوسيده شده است را زنده مي‌كند؟
آيات زياد ديگري هم هست كه ناباوران از رسول اكرم مي‌پرسيده‌اند كه وقتي ما مرديم و استخوان‌هاي ما تبديل به خاك شد باز هم با آفرينش نو زنده مي‌شويم؟ كه در جواب آن‌ها هميشه خداوند مي‌فرمايد: بله زنده خواهيد شد و كسي شما را زنده مي‌كند كه اول بار شما را خلق كرد:
قال‌من يحيي العظام و هي رميم. قل يحييها الّذي أنشأها أول مرة (يس/78 ـ 79)
گفت:‌چه‌كسي اين استخوان‌ها را كه پوسيده شده زنده مي‌كند؟ بگو آن‌كس آن‌ها را زنده مي‌كند كه در آغاز بيافريد.
مردم از رسول اكرم مي‌پرسيدند كه «ساعت» يعني قيامت چه وقت واقع مي‌شود؟ يسئلونك عن الساعة ايّان مرساها (نازعات، 79/42)
در جواب آن‌ها گفته مي‌شود:
قل انّما علمها عند ربّي لا يجلّيها لوقتها الاّ هو (اعراف، 7/187)
علم آن نزد پروردگار من است. تنها اوست كه چون زمانش فرا رسد آشكارش مي‌سازد.
علامه‌ي طباطبايي مي‌فرمايد:‌
ساعت يعني قيامت … از همان غيب آسمان‌ها و زمين است و همان حقيقتي است از آسمان و زمين كه امروز از فهم بشر مستور است.6
و در آيه‌ي 7 سوره‌ي معارج مي‌فرمايد كه: روز قيامت را مردم دور مي‌بينند (چون زمان در جهان مشهود كُند مي‌گذرد) ولي ما (خداوند) آن‌را نزديك مي‌بينيم (چون زمان درعالم غيب مانند زمان در عالم شهود نيست و بلكه اصلا در عالم غيب زمان وجود ندارد لذا از ديد عالم غيب زمان از امروز تا قيامت بسيار كوتاه و از چشم به هم زدن كوتاه‌تر است.)
انّهم يرونه بعيدا. و نراه قريبا (معارج، 70/6 ـ7)
ايشان آن روز را دور مي‌بينند و ما نزديكش مي‌بينيم.
و در سوره‌ي يس مي‌گويد:
إن كانت إلاّ صيحة واحدة فاذا هم جميع لدينا محضرون. فاليوم لا تظلم نفس شيئا و لا‌تجزون الاّ ما كنتم تعملون.(يس/53 ـ 54)
جز يك بانگ سهمناك نخواهد بود كه همه نزد ما حاضر مي‌آيند. آن روز به كسي ستم نمي‌شود و جز همانند كاري كه كرده‌ايد پاداش نمي‌بينيد.
در روز جزا هركسي در گرو اعمال خود است:
كلّ نفس بما كسبت رهينة (مدثر، 74/38)
هركس در گرو كاري است كه كرده است.
از مكافـات عمل غـافل مشو گندم از گندم برويد جو ز‌جو
و در سوره‌ي حاقه روز قيامت براي ما آدمياني كه به جهان مشهود عادت كرده‌ايم چنين تصوير مي‌گردد:
والملك علي أرجائها و يحمل عرش ربّك فوقهم يومئذ ثمانية. يومئذ تعرضون لا تخفي منكم خافية (حاقه،69/17 ـ 18)
و فرشتگان در اطراف آسمان باشند و در آن روز هشت تن از آن‌ها عرش پروردگارت را برفراز سرشان حمل مي‌كنند. آن روز شما را پيش آورند و هيچ چيز شما نهان نماند.
علامه در تفسير آيه‌ي (معارج،4) با زيبايي عجيبي مي‌فرمايد:
… روز قيامت روزي است كه اسباب و وسايط از بين مي‌رود و روابط بين آن‌ها و بين مسبباتشان مرتفع مي‌گردد و ملائكه كه وسايط موكل بر امور عالم و حوادث هستي‌اند هنگامي‌كه سببيّت بين اسباب و مسبّبات قطع گردد و آن‌را خداوند زايل گرداند و همه به‌سوي او برگردند آن‌ها نيز برمي‌گردند و به معارج خود عروج مي‌كنند.
اين تفسير ـ كه روي هر كلمه‌ي آن بايد دقّت شود ـ چكيده‌اي است از آنچه ما كوشش كرده‌ايم كه در اين گفتار تشريح كنيم. خصوصا درباره‌ي آخرت و غيب و چگونگي از بين رفتن قواعد دنيوي و حصول قوانين اخروي. آنچه از نظريه‌ي بالا مستفاد مي‌گردد اين است كه در روز قيامت ‌ـ كه جهان مشهود از بين رفته و هرآن‌چه هست به دنياي (الغيب) بازگردانده شده ـ‌ ديگر اسباب و وسايط جهان مشهود يعني قوانين و احكام محدود كننده‌ي جهان مشهود هم از بين برداشته شده و همه كس و همه چيز به دنياي «الغيب» وارد شده و تابع قوانين آن عالم خواهد بود. و اين همان است كه عارفان بزرگ درباره‌ي از بين رفتن «كثرت» و تبديل آن به «وحدت» گفته و مي‌گويند.
در سوره‌ي ابراهيم به صراحت اعلام مي‌شود كه در آخرالزمان زمين و آسمان به زمين و آسمان ديگر تبديل مي‌گردد. يعني اين دنياي آشكار كه براي شما آشناست تمام مي‌شود و به دنياي غيب كه همه چيز در آن‌جا متفاوت و نا‌آشنا است تبديل مي‌گردد و همه (به جهان غيب برگشته) و در پيشگاه خداي واحد قهار حاضر شوند:
يوم تبدّل الارض غير الارض و السماوات و برزوا للّه الواحد القهّار (ابراهيم، 14/48)
بدين ترتيب زمان به آخر مي‌رسد و عمر «جهان آشكار» تمام مي‌شود و همه به‌عالم غيب برمي‌گردند. تمام اين وقايع به حساب ما مردم زمين دريك چشم به‌هم زدن يا زماني كم‌تر از آن واقع مي‌شود چنان‌كه در سوره‌ي نحل مي‌گويد:
و ما أمر السّاعة الاّ كلمح البصر أو هو اقرب (نحل، 16/77)
و فرا رسيدن قيامت تنها يك چشم بر‌هم زدن، يا نزديك‌تر از آن است.
به‌طور كلّي از قرآن مجيد چنين استنباط مي‌شود كه «زمان» كه امري محدود كننده است از مشخصه‌هاي دنياي آشكار است. وقتي‌كه دنياي آشكار به آخر «عمر مقرر» خود مي‌رسد، زمان هم (آن‌چنان‌كه ما در دنياي مشهود حس مي‌كنيم) به آخر مي‌رسد. به‌همين دليل پايان جهان مشهود را «آخر زمان» ناميده‌اند چون پس از آن، اين زمان كه ما بدان عادت كرده‌ايم (و از عوامل نظام جهان مشهود است) از ميان برداشته مي‌شود.
موضوع زمان يگانه چيزي نيست كه در دنياي غيب (دارالآخر) با دنياي آشكار ما فرق داشته باشد بلكه تمام قوانين آن با قوانين اين دنيا متفاوت است مثلا (همان‌طور كه قبلا هم گفته شد) در بهشت (كه در دنياي غيب است) گرسنگي و تشنگي و حتّي برهنگي وجود ندارد، چنان‌كه در سوره‌ي طه مي‌گويد:
انّ لك الاّ تجوع فيها و لا تعري. و انّك لا تظمؤا فيها (طه، 20/118 ـ 119)
كه تو در بهشت نه گرسنه مي‌شوي و نه برهنه مي‌ماني و نه تشنه مي‌شوي.

چهارم: روز داوري

در سوره‌ي زمر مي‌گويد:‌پس از اين‌كه مردگان از قبرها قيام كردند، بار ديگر در شيپور دميده مي‌شود و زمين با نور پروردگار روشن خواهد شد و روز داوري فرا مي‌رسد:
ثمّ نفخ فيه أخري فاذا هم قيام ينظرون. و أشرقت الأرض بنور ربّها (زمر، 39/68 ـ‌69)
و بار ديگر در آن دميده شود، ناگهان از جاي برمي‌خيزند و مي‌نگرند.و زمين به نور پروردگارش روشن شود.
روز داوري هر كسي در مقابل پيغمبر خود و بر اساس كتاب آسماني خود داوري مي‌شود و بر كسي ظلم نخواهد شد:
و‌وضع الكتاب و جيء بالنّبيّين والشّهداء و قضي بينهم بالحقّ و هم لا يظلمون. و‌وفيت كلّ نفس ما عملت (زمر/69 ـ70)
و نامه‌هاي اعمال را بنهند و پيامبران و گواهان را بياورند. و در ميان مردم به حقّ داوري شود و بر كسي ستمي نرود. و پاداش هركس برابر كردارش (در جهان مشهود) به تمامي داده شود.
و وضع گناه‌كاران نيز چنين تصوير شده:
و‌سيق الّذين كفروا الي جهنّم زمرا حتّي اذا جاءوها فتحت أبوابها و قال لهم خزنتها الم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم آيات ربّكم و ينذرونكم لقاء يومكم هذا قالوا بلي و لكن حقّت كلمة العذاب علي الكافرين. قيل‌ادخلوا ابواب جهنّم خالدين فيها فبئس مثوي المتكبّرين (زمر/71 ـ 72)
و كافران را گروه گروه به جهنّم برانند. چون به جهنم رسند درهايش گشوده شود و نگهبانان آتش گويند:‌مگر پيغمبراني از خودتان نيامدند تا آيات پروردگار را برايتان بخوانند؟ و شما را از ديدار با چنين روزي بترسانند؟ مي‌گويند:‌بلي ولي، بر كافران عذاب محقق شده بود. گفته شود:‌از درهاي جهنم داخل شويد همواره در آن‌جا خواهيد بود. جايگاه سركشان چه بد جايي است.
و در آيات بعدي وضع نيكوكاران چنين تصور شده:
و‌سيق الّذين اتّقوا ربّهم الي الجنّة زمرا حتّي اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين. و قالوا الحمد للّه الّذي صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوّا من الجنّة حيث نشاء فنعم اجر العاملين.(زمر/73ـ74)
و آنان را كه از پروردگارشان ترسيده‌اند مي‌برند گروه گروه به بهشت، چون به بهشت برسند درهايش گشوده شود و خازنان بهشت گويندشان:سلام بر شما بهشتتان خوش باد به درون بياييد همواره در اين‌جا خواهيد بود. مي‌گويند:‌سپاس خدايي را كه هر وعده كه به ما داد راست بود. آن زمين را به ميراث به ما داد و اكنون در هرجاي بهشت كه بخواهيم مكان مي‌گيريم. عمل كنندگان به دستورات خداوند را چه مزد نيكويي است.
چنان كه در سوره‌ي حاقه، آيه‌ي 18نيز اشاره مي‌كند.
در سوره‌ي اعراف نيز مي‌گويد: در روز داوري اعمال انسان را با ميزان (ترازو) وزن مي‌كنند آنان كه وزن اعمال نيكشان زياد است رستگار خواهند شد و آن‌ها كه وزن اعمال نيكشان كم است (و كفه‌ي اعمال بدشان سنگين است) زيان‌كار خواهند بود:
و‌الوزن يومئذ الحقّ. فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون. و من خفّت موازينه فأولئك الّذين خسروا انفسهم. (اعراف/8 ـ 9)
در آن روز، وزن كردن به حق خواهد بود. آن‌ها كه ترازويشان سنگين است، رستگارانند. آنان‌كه ترازوي اعمالشان سبك گشته است كساني هستند كه از اين رو به خود زيان رسانده‌اند.
البته اين آيات از متشابهات است چون اعمال انسان را با ترازو نمي‌كشند و خداوند دانا به اعمال انسان است.
در سوره‌ي اسري مي‌گويد: در روز داوري «نامه‌ي اعمال» هر كس را به‌دستش مي‌دهند و مي‌گويند كه بخوان، تو براي حساب كشيدن از خود كفايت مي‌كني:
اقرأ كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسيبا (اسراء/14)
بخوان نامه‌ات را امروز تو خود براي حساب كشيدن از خود بسنده‌اي.

پنجم:‌بهشت و جهنّم

قرآن در سوره‌ي مريم مي‌گويد كه بهشت در عالم غيب است:‌
جنّات عدن الّتي وعد الرّحمن عباده بالغيب (مريم، 19/16)
بهشت‌هاي جاويد كه خداي رحمان از غيب به بندگان خويش وعده كرده است.
و در سوره‌ي حديد مي‌گويد كه پهناي بهشت به پهناي آسمان‌ها و زمين است:‌
و جنّة عرضها كعرض السّماء و الارض اعدّت للّذين آمنوا باللّه و رسله. (حديد، 57/21)
و بهشتي كه پهناي آن همسان پهناي آسمان‌ها و زمين است، اين بهشت براي كساني كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده‌اند مهيّا شده است.
بهشتيان در بهشت از تمام نعماتي كه در دنيا ميل بدان داشتند برخوردار خواهند بود. قرآن مجيد آيات بسياري درباره‌ي اوضاع بهشت و بهشتيان دارد كه ما فقط به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم. تمام آيات مربوط به بهشت از متشابهات است چنان‌كه خدا در سوره‌ي محمّد مي‌فرمايد:
مثل الجنّة الّتي وعد المتّقون فيها أنهار من ماء غير آسن و أنهار من لبن لم يتغيّر طعمه و أنهار من خمر لذّة للشّاربين و أنهار من عسل مصفّي. (محمد، 47/15)
وصف بهشتي كه به پرهيزگاران وعده داده شده اين است، كه در آن نهرهايي است از آب هايي تغيير ناپذير و نهرهايي از شير كه طعمش دگرگون نمي‌شود. و نهرهايي از شراب كه آشامندگان از آن لذت مي برند ‌ و نهرهايي از عسل مصفي.
و در سوره‌ي نبأ مي گويد كه بهشت جاي امني است براي متقيان:
انّ للمتّقين‌مفازا. حدائق و‌أعنابا.‌ و‌كواعب أترابا. وكأسا دهاقا.‌ لايسمعون فيها لغوا ‌ولا كذّابا. جزآء من‌رّبك عطاء حسابا.(نبأ، 78/31 ـ36)
پرهيزگاران را جايي است در امان از هر آسيب، بستان‌ها و تاكستان‌ها ‌ و دختراني همسال‌ با پستان‌هاي بر آمده، و جامهاي پر،‌‌نه سخن بيهوده شنوند و نه دروغ و اين پاداشي است كافي ‌ از جانب پروردگارت.
و در سوره‌ي مطففين مي گويد:
انّ الا‌برار لفي نعيم‌. علي الارآئك‌ينظرون. تعرف في وجوههم‌نضرة‌النّعيم. يسقون‌من‌رحيقٍ مختوم.ٍ‌‌ ختامه مسك. (مطففين، 83/22ـ26)
هر آينه نيكان در نعمتند ‌ بر تختها نشسته و نظاره مي كنند. بر چهره هاشان طراوت نعمت را بشناسي. از شرابي خالص كه بر سر آن مهر نهاده اند سيراب مي شوند ‌ مهر آن از مشك است.
و در سوره‌ي زخرف آمده است:
وفيها ما تشتهيه الأنفس و‌تلذّ الأعين‌‌ وأنتم فيه خالدون. وتلك الجنة‌الّتي أورثتموها بما كنتم تعملون. (زخرف، 43/71 ـ 72)
در آنهاست هر چه نفس آرزو كند و ديده از آن لذت ببرد ‌و در آنجا جاودانه خواهيد بود.
اين بهشتي است كه به پاداش كارهايي كه كرده ايد به ميراثش مي بريد.
قرآن مجيد اوضاع جهنم را (با آيات متشابهات سوره يس) چنين شرح مي دهد:
هذه جهنّم‌الّتي كنتم توعدون.‌ اصلوها اليوم‌بما كنتم تكفرون. ولو نشاء لطمسنا علي‌أعينهم فاستبقوا الصراط فانّي‌ يبصرون. (يس/63 ـ64 ـ66)
اين همان جهنمي است كه به شما وعده داده شده‌‌ به سزاي كفرتان اينك داخل آن شويد. اگر بخواهيم چشمانشان را كور مي كنيم، پس شتابان آهنگ صراط كنند اما كجا را توانند ديد؟
و در سوره‌ي ابراهيم مي‌گويد:
وتري المجرمين يومئذٍ مقرنين في الاصفاد. سرابيلهم من‌قطرانٍ‌و تغشي وجوههم النار. (ابراهيم/49 ـ 50)
مجرمان را در آن روز بسته بيني به غل‌هايي كه دست را به گردن بندد، جامه‌هاشان از قطران است و آتش صورت‌هاشان را فرو پوشيده است.
اگر در آيات بالا اوضاع بهشت و جهنم به نظر ما آدميان ساكن جهان مشهود غير عادي مي رسد، بدين جهت است كه دنياي آخرت كه در غيب است تابع قوانين خودش است نه تابع قوانين جهان مشهود.
علامه‌ي طباطبايي مي فرمايد:
از بيانات كتاب و سنت به طور بديهي معلوم است كه نظام حيات در همه‌ي شئوناتش در آخرت ‌ـ غير نظامي است كه در دنيا دارد ـ چون دنياي آخرت خانه ابدي است … ولي دار دنيا دار فنا و زوال است. در دنيا جز عوامل و اسباب خارجي و ظاهري ـ‌‌كه آميخته‌اي از مرگ و حيات ـ و فقدان و وجدان و كام و ناكامي و تعب و راحت و اندوه و مسرت است حاكم نيست. به خلاف خانه‌ي آخرت … كوتاه سخن آن كه نشاه‌ي آ‌خرت غير نشاه‌ي دنياست.7

عقل و غيب

در قرآن مجيد كراراً درباره‌ي تعقل و تفكّر توصيه شده و بارها فرموده كه چرا عقل خود را بكار نمي بريد، چرا فكر نمي كنيد؟ مگر عقل نداريد . حتي در سوره‌ي انفال آنها كه عقل خود را به كار نمي اندازند بدترين جانوران خوانده است:
انّ شرّ الدّواب عند اللّه الصّم البكم الّذين لايعقلون (انفال، 8/22)
بدترين جانوران در نزد خدا اين كران و لالان هستند كه در نمي يابند.
و خردمندان چنين توصيف شده‌اند:
الّذين يذكرون اللّه قياما و قعودا وعلي جنوبهم ويتفكّرون في خلق‌ السّماوات والارض. (آل‌عمران، 3/191)
آنان كه ياد مي كنند خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو خفته، و در آفرينش آسمان‌ها و زمين مي‌انديشند.
و درباره‌ي لزوم تعقل آيات زيادي آمده است از جمله:
كذلك يبيّن اللّه‌لكم آياته لعلّكم تعقلون (بقره، 2/242)
خدا آياتش را براي شما اين چنين بيان مي كند، باشد كه تعقل كنيد.
انسان فقط امور محدود را درك مي كند:
از قرآن مجيد چنين استنباط مي شود كه: علم ما تنها امور «محدود و مقدر» را درك مي كند لذا از درك مطالب غيب كه محدود و مقدر نيستند عاجز است .8
امور محدود و مقدر يعني اموري كه از جهان غيب به جهان آشكار آمده و هنگام اين حدوث براي آنها «حدي و قدري تعيين شده»‌و بدين ترتيب محدود گرديده است.
اين حد دو جنبه دارد يكي حد بزرگي و يكي حد كوچكي. حد بزرگي جهان مشهود عبارت است از حد كل جهان مشهود يعني تمام كرات و كهكشان‌ها اعم از اين كه ما آنها را شناخته‌ايم يا هنوز نشناخته‌ايم. و حد كوچكي آن ريزترين اجزاي غير قابل تقسيم يك ذره در جهان مشهود است. شگفت آن كه همه‌ي دانشمندان قبول دارند كه حد كوچكي جهان مشهود همان حد بزرگي آن است. و جهان مشهود از همين حد كوچكي آغاز شده و به تدريج بزرگ شده تا به حد بزرگي امروز خود رسيده است.
علامه در اين باره مي فرمايد:
اين كه جز خداي سبحان كسي غيب نمي داند جهتش اين است كه علم خود يك نوع «احاطه»‌است و معني ندارد كه چيزي به خارج از حد وجودي خود و به «اجنبي از احاطه‌ي خود»‌احاطه يابد.9
علاوه بر‌اين كه علم انسان يك احاطه‌ي محدود است، و هميشه در حال توسعه و تكميل است، و پيشرفت‌ها و كشفيات جديد باطل كننده‌ي نظريات و يافته‌هاي قبلي است، چنان كه شاعر (حسن صهبا يغمايي) مي گويد:
علمي كه هر چه تازه ترش مبطل قديم كـي ذهـن موشكـاف بشر را كفـا كند
پس عقل محدود انساني ‌ كه برون آمده از نهاد محدود انسان است و در جهان محدود «آشكار» زندگي مي كند فقط مي تواند در چهارديواري جهان آشكار بكار رود. البته انسان قادر است به جزئيات شناخت جهان آشكار دست يابد ولي جهان غيب چون از نوع ديگري است و خصوصاً محدوديت ندارد، عقل بشري را بدان راه نيست.
وقتي كه وحي مي آيد از عقل سخني نيست:
چون وحي هم از امور غيب است آن را نمي توان با عقل درك كرد. آيت اللّه مطهري مي گويد:
آنجا كه قرآن از وحي سخن مي گويد… بيانش از عقل و انديشه فراتر مي رود امّا ضد عقل و انديشه نيست. در اين مورد قرآن، بينشي فراتر از عقل و احساس را بيان مي‌كند كه اساساً عقل را بدان راه نيست و از درك آن عاجز است.10
اين‌كه بارها در قرآن مجيد دستور داده شده كه عقل و فكر و انديشه‌ي خود را بكار بريد و از طرف ديگر قرآن وحي الهي است و بيانش از عقل و انديشه فراتر مي رود به نظر متناقض مي‌آيد، ولي چنين نيست.
فكر كردن و تعقل كردن در قرآن بدين معني است كه درباره‌ي هر كدام از آيات قرآن فكر و تعقل كنيد تا عميقا بفهميد و پيام الهي را دريابيد و بدان اعتقاد پيدا كنيد و آن را باور كنيد و دستورات آن را عمل كنيد.
همان طور كه گفتيم انسان با تعقل مي تواند دريابد كه آيه از متشابهات و مربوط به امور «غيب»‌است يا از (محكمات) است. تكليف انسان را آيه‌ي 7 سوره‌ي آل‌عمران روشن كرده است.
كاربرد عقل انسان در امور غيب فقط محدود به اين است كه انسان طبق آيه‌ي7 سوره‌ي‌‌‌آل عمران ‌ با به‌كار گرفتن عقل بشري خود ‌ آيات متشابهات را از محكمات تشخيص دهد و در امور غيب كه به‌صورت آيات متشابهات در قرآن مجيد آمده بحث عقلي نكند و با ظن و گمان سعي در دخول در ناحيه‌ي پنهان «غيب» ننمايد و همان‌طور كه در آن آيه دستور داده شده بگويد: «همه از طرف خداوند يكتاست و ما به آن ايمان داريم.»
اگر كسي انتظار داشته باشد كه تنها با عقل و علم خود مطالب غيب را درك كند «آب در هاون كوبيدن است» و در آخر (مانند فخر رازي) اعتراف خواهد كرد كه چيزي معلومش نشده است:
هـرگز دل مـن ز‌عـلـم محـروم نشد كـم مـانـد ز اسـرار كـه مـفهوم نشد
هفتاد و دوسال فكركردم شب و روز مـعلوم شـد كـه هـيـچ مـعـلوم نشد
آن‌گاه مولوي درباره‌ي فخر رازي مي‌گويد:
اندر اين ره گر خرد ره بين بُدي فـخـر رازي راز‌دار ديـن بُـدي
بوعلي سينا هم پس از يك عمر كوشش عقلي مي‌گويد:‌
دل گرچـه در اين باديه بسيار شتافت يك موي ندانست ولي موي شكافت
انـدر دل مـن هـزار خـورشيد بتافت آخــر بـه كـمــال ذره‌اي راه نيـافت
در عين حال ـ شايد طبق مشيّت الهي ـ، يك انسان (مطهر) بتواند از تعينات شخصي خارج شود و فاني محض گردد و به برخي رموز غيبي دست يابد. ولي همگي آن‌ها كه چنين باوري دارند گفته‌اند كه چنين شخصي نخواهد توانست آن‌چه درك كرده بازگو كند. مولوي مي گويد:
هـر‌كـه را اسـرار حـق آموخـتند مهر كـردند و‌دهـانـش دوخـتند
سـر غـيب آن را‌‌‌سـزد آمـوخـتن كـو زگفتن لب تـوانـد دوخـتـن
بر لبش قفل است و بر دل رازها لب خـمـوش و‌‌دل پـر‌از آوازها
البته در مقابل اين گروه از عرفا برخي ديگر (به حق) دسترسي به راز درون خلقت را غير ممكن مي‌مانند. مانند حافظ كه مي‌گويد:‌
راز درون پرده چه داند فلك خـموش اي مدعي نزاع تو با پرده‌دار چيست؟
‌هر مسلمان بايد غيب را باور كند
غيب از مطالبي است كه يك مسلمان نمي‌تواند آن‌را قبول نكند. چون (همان‌طور كه در بالا گفته شد) قرآن مجيد بارها گفته است كه غيب از آن خداي يكتا است.‌
خداوند در ابتداي سوره‌ي بقره مي‌فرمايد: «اين قرآن كتابي است كه بدون شك راهنماي متقيان (پرهيزكاران) است». آن‌گاه شرح مي‌دهد كه متقيان چه كساني هستند و اولين مشخصه‌ي پرهيزكاران را اعتقاد به غيب اعلام مي‌فرمايد:
ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتّقين. الّذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصّلوة و ممّا رزقناهم ينفقون. والّذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالآخرة هم يوقنون.
اين كتابي است كه بدون شك كه راهنماي پرهيزكاران است، آنان‌كه به غيب ايمان دارند، و نماز مي‌گزارند، و از آن‌چه روزيشان داده‌ايم انفاق مي‌كنند. و آنان‌كه به آن‌چه بر تو نازل شده ايمان مي‌آورند و به آن‌چه پيش از تو نازل شده و به آخرت يقين دارند.
بدين ترتيب ‌ـ در آيه‌ي فوق‌‌ـ براي افراد متّقي و پرهيزكار شش شرط قائل شده: 1.اعتقاد به غيب؛ 2. اقامه‌ي نماز؛ 3. انفاق به مستمندان؛ 4. اعتقاد به آن‌چه خداوند به رسول اكرم نازل كرده (يعني مطالب قرآن)؛ 5. اعتقاد به آن‌چه خداوند به رسولان قبل از حضرت محمّد‌(ص) نازل فرموده (يعني تورات و انجيل)؛ 6. اعتقاد به آخرت (يعني رستاخيز مردگان و روز بازخواست و بهشت و جهنّم).

پاورقيها:

1. علاّمه طباطبايي، الميزان، 18/284.
2. پايان عمر جهان آشكار، آخر زمان است. علوم جديد مي‌گويد: در كرات عظيم قوه‌ي جاذبه‌ي ستاره از قوه‌ي جاذبه‌ي داخل اتم‌هاي آن بيشتر است. بدين جهت با تأثير فاصله‌ي الكترون‌ها و هسته‌ي مركزي، فاصله‌ي بين ذرات اتم از بين مي‌رود و كرات عظيم به كرات كوچك با جاذبه‌ي بزرگ تبديل مي‌شوند. و به تدريج ستارگان ديگر را به سوي خود مي‌كشند تا تبديل به سياه‌چال‌ها مي‌شوند (Blacl Holes) و سياه‌چال‌ها يكديگر را جذب مي‌كنند تا اينكه حدود 15 ميليارد سال ديگر تمام كرات و كهكشان‌ها در يك سياه‌چال عظيم جذب مي‌شوند و اين پايان عمر جهان مشهود است، كه آن را فيزيك و اخترشناسي Big crunch مي‌گويند.
3. درباره‌ي چگونگي خلق از هيچ و… ر. ك: فصلنامه‌ي بيّنات، ش10/29، مقاله‌ي تفسير قرآن مجيد و علوم جديد. آنچه در اينجا مهم است، اين است كه در آخر زمان، كه عمر جهان آشكار تمام مي‌شود، مجدداً جهاني كه از هيچ و از طريق خلق جفت‌ها به وجود آمده، به حال اول برمي‌گردد و در جهان غيب محو مي‌شود. براي توضيحات بيشتر به كتاب مشهور Stephen Hawking، استاد كرسي نيوتن در دانشگاه كمبريج و مشهورترين فيزيكدان عصر حاضر، به نام A Brief History of Time مراجعه كنيد.
4. الميزان، 20/239.
5. همان/444.
6. همان، 12/441.
7. همان، 20/239.
8. همان، 7/178.
9. همان.
10. مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن/71.

مقالات مشابه

مطالعه تطبیقی دستیابی به غیب در قرآن کریم و عهد عتیق

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهبی‌بی‌سادات رضی بهابادی, شیرین رجب‌زاده

«ملكوت» در تفاسير عرفاني قرآن كريم و عرفان مسيحيت شرقي

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهبی‌بی‌سادات رضی بهابادی, لیلا هوشنگی, مهدیه کیان مهر

ملکوت از منظر قرآن و آثار اعتقاد به آن

نام نشریهآینه معرفت

نام نویسندهاسماعیل دارابکلایی, سیدمجتبی جلالی

چیستی حقیقت عرش در قرآن کریم و تحلیل دیدگاه مفسران

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهابراهیم کلانتری, خدیجه روشن‌بین

الکتاب الخالد (2)

نام نشریهالعرفان

نام نویسندهرشید وهبی

افق اعلى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدهادی ذبیح‌زاده

غيبت و شهادت از نظر علّامه طباطبايي

نام نشریهبینات

نام نویسندهپروین ایرانپور